خانه » از خانواده تا کارخانه: زندگی زنان در دوران انقلاب صنعتی

از خانواده تا کارخانه: زندگی زنان در دوران انقلاب صنعتی

الینور ایوانز

توسط معاصران

الینور ایوانز می نویسد انقلاب صنعتی شاهد ورود هزاران زن به محیط‌های کاری کنار مردان بود – اما این امر به هیچ‌وجه رهایی‌بخش نبود.

در طول انقلاب صنعتی، زنان به‌ویژه در بخش‌های تولیدی و کارخانجات، جایگاهی جدید یافتند. آن‌ها به‌عنوان نیروی کار ارزان و پر تلاش در صنایع مختلف مشغول به کار شدند و از این طریق توانستند تأثیرات مهمی در اقتصاد و جامعه بگذارند. اما برخلاف این ظاهر، این دوران برای زنان نه تنها به‌عنوان یک انقلاب اجتماعی و اقتصادی در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه شرایط کاری و زندگی آن‌ها بیشتر به‌نوعی بازگشت به قیود و محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی بود.

زندگی زنان در این دوران به‌شدت تحت تأثیر تحولات صنعتی قرار گرفت. در بسیاری از کارخانجات، زنان ساعات طولانی را در شرایط سخت کاری می‌گذراندند و با دستمزدی پایین‌تر از مردان به کار پرداخته و تحت فشارهای جسمی و روحی زیادی قرار می‌گرفتند. این تحولات نه تنها وضعیت اقتصادی آن‌ها را تغییر داد، بلکه ساختارهای خانوادگی و اجتماعی نیز با تغییرات عمیقی روبه‌رو شد. بسیاری از زنان در کارخانه‌ها مجبور بودند که مسئولیت‌های خانه‌داری و مراقبت از کودکان را کنار کار خود به دوش کشند.

از سوی دیگر، ورود زنان به بازار کار در دوران انقلاب صنعتی، شکاف‌های جدیدی در نظام اجتماعی ایجاد کرد. بسیاری از آنها به دنبال رهایی و استقلال مالی بودند، اما در نهایت بیشترشان به‌عنوان نیروی کار ارزان و قابل استفاده در صنایع و کارخانجات باقی ماندند، و نه به‌عنوان افرادی با حقوق برابر و فرصت‌های رشد اجتماعی و اقتصادی.

انقلاب صنعتی تغییرات چشمگیری در نقش‌های زنان در جامعه به وجود آورد. پیش از صنعتی‌شدن، خانه‌داری به‌عنوان مرکز تولید شناخته می‌شد و کار زنان عمدتاً محدود به حوزه خانگی بود، اما این به‌معنای کم‌اهمیت بودن آن کارها نبود. کارهایی مانند آوردن آب و مراقبت از دام‌ها زنان را به اندازه تهیه غذا و لباس برای خانواده مشغول می‌کرد، در حالی که بسیاری از زنان کارهای دیگری مانند نخ‌ریسی یا بافندگی را نیز به خانه می‌آوردند. صنعت خانگی، همان‌طور که نامیده می‌شد، به‌طور کامل با ظهور تولیدات بزرگ مقیاس از بین نرفت، اما ورود ماشین‌آلات تأثیرات غیرقابل بازگشتی بر زندگی زنان داشت.

با جایگزینی ماشین‌ها به‌جای کار فردی و نیاز صنایع در حال رشد به زغال‌سنگ، زنان بخشی از طبقه کارگری رو به رشد شدند که در معادن و کارخانه‌ها کار می‌کردند. در اواخر قرن هجدهم، بسیاری از خانواده‌ها به‌طور مشترک به دنبال شغل می‌رفتند و شوهر، همسر و فرزندان در همان کارخانه یا معدن کار می‌کردند. در حالی که برای بسیاری از زنان مجرد، داشتن شغل خارج از خانه فرصتی برای دستیابی به استقلال بیشتر فراهم می‌کرد.

اما زنان به‌عنوان افرادی ضعیف‌تر و کم‌مهارت‌تر از مردان دیده می‌شدند و دستمزد کمتری دریافت می‌کردند. بسیاری از کارفرمایان بلافاصله از این گزینه ارزان‌تر استفاده کردند و به‌زودی کارهایی مانند چاپ و کار با ماشین‌های نخ‌ریسی که به قدرت کمتری نیاز داشت و یادگیری آن‌ها آسان‌تر بود، به‌عنوان «کار زنان» شناخته شد.

تعادل کار و زندگی با وجود تفاوت در دستمزد، شرایط در بسیاری از کارخانه‌ها برای زنان هیچ‌کم از مردان خطرناک‌تر نبود. آن‌ها ممکن بود حتی ۸۰ ساعت در هفته کار کنند، استراحت‌های کمی داشتند و اغلب غذاهای غیرقابل خوردن به آن‌ها داده می‌شد. در سال ۱۸۳۲، الیزابت بنتلی، زن ۲۳ ساله، در یک تحقیق پارلمانی درباره شرایط کارگران نساجی مصاحبه شد. او کار در اتاق کارت‌زنیک یک کارخانه کتان نزدیک لیدز را توصیف کرد: «آنقدر گرد و غبار بود که گرد و غبار وارد ریه‌هایم می‌شد و کار آنقدر سخت بود… من آنقدر از لحاظ جسمی بد شدم که وقتی سبدها را پایین می‌آوردم، استخوان‌هایم از جای خود بیرون می‌زد.»

علاوه بر ساعت‌های طولانی و خواسته‌های فیزیکی کار در کارخانه‌ها، نقش‌های خانگی که به‌طور سنتی به‌عنوان کار زنان در نظر گرفته می‌شد، همچنان ادامه داشتند – بدون دستمزد. کارهایی مانند آشپزی، نظافت و مراقبت از کودکان همچنان باید انجام می‌شد. شاید تعجب‌آور نباشد که کارفرمایان کمی درک داشتند. بنتلی یک عمل را به‌نام «مقرری» توصیف کرد: «اگر ما یک ربع ساعت دیر می‌کردیم، نیم ساعت از ما کسر می‌کردند؛ ما فقط یک پنی در ساعت می‌گرفتیم، و آن‌ها نیم پنی بیشتر کسر می‌کردند.»

یکی دیگر از نقش‌های رایج زنان در معادن لانکاشر و یورکشایر بود، جایی که زنان تا نیمه قرن نوزدهم در کنار مردان در نقش‌های فیزیکی سنگین کار می‌کردند.

ایزابل ویلسون، یک زن ۳۸ ساله که در معادن زغال‌سنگ کار می‌کرد و زغال‌ها را از جبهه معدن به چشم چاه منتقل می‌کرد، در بخشی از کمیسیون معادن لرد اشلی در سال ۱۸۴۲ مصاحبه شد. او از سختی‌های دوگانه داشتن فرزند و تأمین معیشت خانواده سخن گفت. او گفت: «وقتی زنان بچه‌های زیادی می‌آورند، مجبور می‌شوند زودتر آن‌ها را به معدن ببرند. من ۱۹ سال است که ازدواج کرده‌ام و ۱۰ بچه دارم؛ هفت‌تای آن‌ها زنده هستند.»

او درباره یکی از شغل‌هایش گفت: «این کار باعث شد که پنج بار سقط جنین کنم به‌خاطر فشارهایی که تحمل می‌کردم، و بعد از هر بار سقط، بیمار شدم. حمل زغال‌سنگ این‌قدر طاقت‌فرسا نیست؛ آخرین بچه‌ام صبح شنبه به دنیا آمد و من شب جمعه سرکار بودم.»

اما با تعجب، این‌گونه شهادت‌ها در گزارش لرد اشلی آنچنان که انتظار می‌رفت، باعث واکنش شدید عمومی نشد. فشار دادن گاری‌ها در زیر زمین کاری بسیار گرم بود و مردان و زنان جوان برای خنک ماندن لباس‌های خود را پایین می‌آوردند. یک جزئیات کوچک در گزارش ذکر کرده بود که برخی از زنان در کنار مردان بدون بالاتنه کار می‌کردند. این مسأله در مطبوعات موجی از خشم را برانگیخت و این باور را تقویت کرد که دختران معدن‌کار در معرض فساد محیط کار خود قرار دارند و تبدیل به همسران و مادران بدی می‌شوند. اهمیت نداشت که بازرسان تنها یک معدن یافتند که در آن زنان بدون بالاتنه کار می‌کردند (معدن هاپوود در بارنزلی که به‌عنوان «مهد فساد نوجوانان» شناخته شده بود). خیلی زود قانون معادن و معادن ذغال‌سنگ در سال ۱۸۴۲ تصویب شد که زنان را از کار در زیر زمین منع کرد تا از سلامت و اخلاق آن‌ها محافظت شود.

اما در نهایت، همانطور که قانون‌گذاری زنان بیشتری را به‌خاطر بهتر یا بدتر از محیط کار دور کرد، ایده‌های مربوط به جنسیت نیز برای تطابق با این دینامیک جدید تکامل یافت؛ مردانی که به محل کار می‌رفتند به‌عنوان نان‌آوران و تأمین‌کنندگان معاش شناخته می‌شدند و تا نیمه قرن نوزدهم، ایده‌آل زنانه به‌عنوان مادر، نگهبان اخلاقی و خانه‌دار شکل گرفت.

منبع: هیستوری اکسترا

مطالب مرتبط

نظر خود را به اشتراک بگذارید

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاصران است.

Are you sure want to unlock this post?
Unlock left : 0
Are you sure want to cancel subscription?
-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00