خانه » افسون فرهنگ، زوال سیاست

افسون فرهنگ، زوال سیاست

بازخوانی راه خاص آلمان در پرتو اندیشه‌های لپنیس

توسط معاصران
افسون فرهنگ، زوال سیاست

در این نقد روشنگرانه، تاد اچ. ویر با دقتی تحلیلی و نگاهی انتقادی به بازخوانی کتاب جذابیت فرهنگ در تاریخ آلمان نوشتۀ ولف لپنیس می‌پردازد؛ کتابی که با نگاهی ژرف به تاریخ دو قرنۀ آلمان، از سیطرۀ مفهوم «فرهنگ» بر سیاست می‌گوید و آن را خاستگاه بسیاری از بحران‌های فکری و اجتماعی این کشور می‌داند. ویر در این بررسی، ضمن تمجید از بصیرت تاریخی لپنیس در تبیین ریشه‌های آلمانیِ ضدیت با سیاست‌ورزی، به‌ویژه در سنت روشنفکری، از فروپاشی انسجام نظری کتاب در مواجهه با آلمان شرقی انتقاد می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه لپنیس، در نیمۀ دوم کتاب، از روش موسیقایی و تأملی خود فاصله گرفته و به روایتی سیاسی‌ـ‌ایدئولوژیک می‌لغزد که نقد روشنفکران شرق آلمان را تا مرز طرد پیشینی آنان پیش می‌برد. این نقد، کتاب لپنیس را در عین ستایش، به چالشی فکری فرامی‌خواند؛ چالشی میان تاریخ اندیشه و سیاستِ تاریخ‌نگاری.

عنوان کتاب: جذابیت فرهنگ در تاریخ آلمان
نویسنده: وُلف لِپِنیس
مترجم: علیرضا میردیده
نوبت چاپ: اول
سال انتشار: فروردین ۱۴۰۴
تعداد صفحات: ۳۲۶ صفحه
انتشارات شیرازه

تاد اچ. ویر- ولف لپنیس،جامعه‌شناس برجستۀ معاصر،  در مراسم دریافت جایزۀ صلح تجارت کتاب آلمان در سال ۲۰۰۶، ، به نکوهش آن دسته از روشنفکران و سیاست‌مداران غربی پرداخت که تروریسم بنیادگرایانۀ اسلامی را نشانه‌ای از وقوع قریب‌الوقوع «جنگ فرهنگ‌ها» تفسیر کرده بودند. او استدلال کرد که این تفسیر نه‌تنها از حیث عینی نادرست است، بلکه به سود بنیادگرایان تمام می‌شود. وی فراخوان به ایجاد «ائتلاف فرهنگ‌ها» را نیز به همان اندازه ساده‌انگارانه دانست. در برابر این دو قطب‌گرایی، لپنیس مخاطبان خود را فراخواند تا به «بازشناسی تاریخیِ درهم‌تنیدگی ژرف میان غرب و جهان اسلام» روی آورند (۱). هرچند لپنیس در سخنرانی خود نامی از کسی نبرد، اما چهره‌هایی چون تاریخ‌نگار هانس-اولریش ولهر و صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل، برای مخالفت با عضویت ترکیه در اتحادیۀ اروپا، از وجود شکافی ژرف میان فرهنگ غرب و اسلام سخن گفتند. این تصور که فرهنگ‌ها واحدهایی یکپارچه و فرا تاریخی‌اند، تفسیری فریبنده برای توضیح منازعات بین‌المللی است. با این‌حال، چنان‌که لپنیس در این کتاب نشان می‌دهد، «افسون فرهنگ» (the seduction of culture) خصلتی است خاص آلمان که پیامدهایی فاجعه‌بار به بار آورده است.

نویسنده خود را در چهارچوب آن تفسیر تثبیت‌شده‌ای از نقش «فرهنگ» (Kultur) در تاریخ آلمان جای می‌دهد که بر پایۀ آن، بزرگداشت «فرهنگِ ضدسیاسی» ابتدا از سوی نخبگان طبقۀ متوسط آلمان، به‌عنوان «قلمرو آزادی» ایشان در برابر سلطنت خودکامه ستوده شد، اما سپس «در برابر سیاست پارلمانیِ دولت دموکراتیک» قرار گرفت (p. 4). آنچه در روایت لپنیس تازگی دارد، نخست، کاربرد این استدلال در تاریخ معاصر آلمان است، به‌ویژه دربارۀ آنچه او شکست روشنفکران آلمان شرقی در فراهم‌آوردن رهبری برای مردم شرق آلمان در سال ۱۹۸۹ می‌داند. دوم آن‌که به‌جای ارائۀ روایتی ترکیبی از تاریخ فرهنگ، لپنیس رویکردی موسیقایی و تأثیرگذار (impressionistic) به این «مسئلۀ کهنه» برمی‌گزیند.

این اندیشه که «ارج نهادن افراطی به فرهنگ به بهای سیاست» نقشی محوری در همۀ فاجعه‌های بزرگ سیاسی آلمان ایفا کرده، چونان نوای بم مداومی (basso continuo) در سراسر یازده فصل کتاب که تاریخ دویست سالۀ گذشته را درمی‌نوردد، طنین‌انداز است. در این بستر، صداهای فراوانی از روشنفکران شنیده می‌شوند که این اندیشه را بازتاب می‌دهند، دگرگون می‌سازند و مسئله‌دار می‌کنند. بدین‌سان، لپنیس درنگی بر چهره‌های شرور ندارد، بلکه تمرکز خود را بر روشنفکران لیبرال می‌نهد؛ قهرمانان ناکام و ناتمامی که به‌بهترین وجه، تنش‌های مبهم میان سیاست و فرهنگ در تاریخ آلمان را آشکار می‌سازند. او بارها به تئودور آدورنو، فریدریش ماینه‌که و هانا آرنت رجوع می‌کند؛ آنان را در مقام شاهد و منتقد فرا می‌خواند و در عین حال، بابت سخنان متناقض‌شان نکوهش می‌کند. او به جست‌وجوی پیوندهایی میان دوران‌های گوناگون برمی‌آید تا «تصویرهایی کوتاه» (vignettes) بیافریند که بازگشت‌هایی چون منشور از مسائل و درون‌مایه‌ها و نویسندگان را نمایان سازند (p. 8). این رویکردِ «تاریخ اندیشه‌ها» (history-of-ideas approach) با برخی از علاقه‌های روش‌شناختی دیرینۀ لپنیس به «تاریخ‌های درهم‌تنیده» (entangled histories) و «هم‌خویشی‌های برگزیده» (elective affinities) سازگار است (۲). با این‌حال، هرچه پژوهش لپنیس به دورۀ جنگ سرد نزدیک‌تر می‌شود، این ترکیب گیرا از آهنگ‌سازی و تاریخ اندیشه تا حد زیادی فرو می‌پاشد؛ دلایلی که در ادامه خواهم کاوید.

نخستین فصل با نقد آن دیدگاهی آغاز می‌شود که پیش‌تر خودِ لپنیس بدان باور داشت: این‌که آرمان‌گرایی فلسفی و درون‌گرایی، مسیر ویژه‌ای در اندیشۀ آلمانی یا «راه خاص آلمان» (Sonderweg) پدید آورده‌اند. او دیگر، هنجار غربیِ نوسازی را که از آن برای داوری دربارۀ این مسیر بهره می‌جست، نمی‌پذیرد و همچنین از این اندیشه که شخصیتی یگانه و واحد برای آلمان وجود دارد نیز چشم پوشیده است. با این‌همه، او همچنان بر آن است که بزرگ‌نمایی فرهنگ و بی‌اعتنایی به سیاست «در هیچ‌ جای دیگر چون آلمان چنین نقشی اساسی ایفا نکرده‌اند و در هیچ سرزمینی چون این کشور تا بدین‌سان تداوم نیافته‌اند» (p. 6). از این‌رو، گرچه نام آن را بر زبان نمی‌راند، اما لپنیس به‌خوبی عناصر کلیدی نظریۀ «راه خاص آلمان» (Sonderweg thesis) را از منظری طعنه‌آمیز بازمی‌گوید.

لپنیس، راهنمایی دربارۀ اهمیت طنز در دریافت صحیح سنت فرهنگی آلمان را از توماس مان، شخصیت اصلی فصل دوم، وام می‌گیرد. به باور لپنیس، طنز بود که به مان امکان داد تا از نوشتۀ «تأملاتی از یک فرد غیرسیاسی» (Reflections of an Unpolitical Man – ۱۹۱۸) به دفاع از دموکراسی و مسئولیت سیاسی گذر کند. بینش‌های مان و «دوگانگی بی‌زمان» او سبب می‌شود که وی در مقام ویرژیل لپنیس ظاهر شود؛ راهنمایی که نویسنده را در فصل‌های بعدی از میان دوزخ قرن بیستم آلمان همراهی می‌کند.

در سه فصل بعد، لپنیس همان رویکرد انتقادی را پی می‌گیرد که در سخنرانی‌اش در فرانکفورت اتخاذ کرده بود. نخست، خاستگاه تاریخی دریافت‌های دوگانه از تفاوت‌های ملی را ترسیم می‌کند، و سپس با کشف پیوندهای پنهان، روایت‌های بدیل و تناقض‌ها، آن‌ها را واژگون می‌سازد. این‌ها بهترین فصل‌های کتاب‌اند.

فصل سوم با استناد به سخنان گوبلز و هیتلر گشوده می‌شود که بر شکاف ناپرشدنی میان عظمت فرهنگی آلمان و فقر فرهنگی آمریکا تأکید داشتند. در این بستر، لپنیس به مقالۀ سال ۱۹۲۲ توماس مان دربارۀ خویشاوندی‌های برگزیده (elective affinities) میان رمانتیسیسم آلمانی و شاعر دموکرات آمریکایی، والت ویتمن، می‌پردازد. این تاریخ بدیل، رمانتیسیسم آلمان را با کیهان‌وطنی و بردباری پیوند می‌زند و بدین‌سان، بنیانی فکری برای «تبدیل» مان به دموکراسی فراهم می‌آورد. آنگاه لپنیس این خویشاوندی‌های برگزیده را با بررسی نقش واقعی فلسفه و هنر آلمانی در شکل‌گیری تعالی‌گرایی آمریکایی (transcendentalism) تأیید می‌کند.

در فصل چهارم، به ادعای آلن بلوم، متفکر محافظه‌کار آمریکایی، می‌پردازد که اندیشۀ آلمانی را عامل سوق‌دادن روشنفکران آمریکایی به نسبی‌گرایی فرهنگی بدبینانه می‌دانست. پس از برجسته‌سازی نقش عظیم مهاجران آلمانی در شکوفایی دانشگاه‌های پس از جنگ در آمریکا ــ ازجمله لئو اشتراوس، استاد راهنمای خود بلوم ــ لپنیس جایگاه را معکوس می‌کند و شباهت بدبینی فرهنگی بلوم در کتاب بسته شدن ذهن آمریکایی (The Closing of the American Mind – ۱۹۸۷) را با نوشتۀ ارنست روبرت کورتیوس در سال ۱۹۳۲ با عنوان ذهن آلمانی در خطر (Deutscher Geist in Gefahr) یادآور می‌شود.

فصل پنجم به «جنگ‌های فرهنگی» آلمان و فرانسه اختصاص دارد. نویسنده پس از بازسازی لحظاتی از تبادل و دشمنی، بر کوشش‌های موریس هالبواکس برای میانجی‌گری میان دو پدر جامعه‌شناسی آلمان و فرانسه، ماکس وبر و امیل دورکیم، تمرکز می‌کند. در این‌جا، لپنیس تاریخ انتقال علمی را با دعوت هالبواکس به «مقاومت روشنفکرانه» در برابر استبداد، و نیز رنج‌ها و مرگ نهایی او به دست دولت آلمان در هم می‌تند. مضامین مربوط به هولوکاست و فرهنگ، و رابطۀ آلمان‌ها و یهودیان که در این فصل مطرح می‌شوند، در فصل ششم که به روشنفکران دوران پس از جنگ می‌پردازد، به کانون توجه بدل می‌گردند.

در فصل هفتم، لپنیس به محبوبیت گوته در هر دو دولت آلمانی پس از سال ۱۹۴۹ می‌پردازد؛ جایی که این باور رواج داشت که مطالعۀ درست آثار گوته ضرورتی است برای «ترمیم اخلاقی» جامعۀ آلمان. در برابر این فرض، لپنیس نشان می‌دهد که نازی‌ها نه‌تنها توانسته بودند گوته را به خدمت خود درآورند، بلکه دولت آلمان شرقی نیز «میراث گوته را … زرادخانه‌ای برای حمله‌ای ضدهرنوی به غرب» تلقی می‌کرد (ص. ۱۶۲). جمهوری دموکراتیک آلمان (GDR) بیش از جمهوری فدرال آلمان (BRD)، بر گوته به‌عنوان راهنما و گواهی برای سیاست فرهنگی خود تأکید می‌ورزید؛ چنان‌که در سخنرانی مشهور والتر اولبریشت در سال ۱۹۶۲، جمهوری دموکراتیک آلمان تجسم «فاوست سوم» دانسته شد (ص. ۱۶۳). لپنیس با بهره‌گیری از آمار نظرسنجی‌ها که حاکی از علاقه‌ای کمتر به گوته در میان غرب‌آلمانی‌ها بود، نتیجه می‌گیرد که «مردم شرق آلمان احساس نزدیکی بیشتری به گوته و میراث معنوی‌اش داشتند»؛ و بدین‌سان، به موفقیتی نسبی برای سیاست فرهنگی حزب حاکم آلمان شرقی (SED) اشاره می‌کند (ص. ۱۵۵).

این مطالب زمینه‌ساز جسورانه‌ترین و در عین‌حال پرسش‌برانگیزترین تفسیر کتاب‌اند. در فصل هشتم، لپنیس چنین استدلال می‌کند که روشنفکران آلمان غربی، سرانجام توانستند با برون‌نگری و نقد «شکست اخلاقی در مواجهه با گذشتۀ نازی» (p. 168)، خود را از اسطوره‌زدگی فرهنگی رها سازند. در سوی مقابل، آلمان شرقی به وارث فرهنگی ملی‌گرایی سوسیالیستی بدل شد. در آن‌جا «سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۸۹ در قالب عصری واحد قرار می‌گیرند که از حیث فرهنگی، فاقد نوگرایی است» و با «تداوم بزدلی اخلاقی» شناخته می‌شود (ص. ۱۶۷، ۱۶۸). این «فاجعۀ روشنفکری» در جمهوری دموکراتیک آلمان در طول چهل سال، به «تراژدی-کمدی روشنفکرانه‌ای» در سال ۱۹۸۹ انجامید؛ هنگامی که روشنفکران آلمان شرقی در درک ارادۀ ملت خود ناکام ماندند و بدین‌سان، در مقام «طبقۀ تفسیرگر» نیز شکست خوردند (ص. ۱۷۰، ۱۷۲). اعضای نخبگان روشنفکری، همچون اشتفان هایم، کریستا ولف و مخالفان «انجمن نو» (Neues Forum)، همگی حامل نوعی «سوسیالیسم درون‌جهانی» (inner-worldly socialism) بودند (ص. ۱۷۱). این گرایش سبب شد که همگی در «گزینش قاطع میان دو اخلاق بنیادین» ناتوان باشند؛ دو اخلاقی که لپنیس به‌روشنی آن‌ها را در قالب «اخلاق نیت» و «اخلاق مسئولیت» ماکس وبر بازمی‌شناسد (ص. ۱۷۳). با پیروی از «اخلاق نیت»، روشنفکران آلمان شرقی در رهبری انقلاب ناکام ماندند و نتوانستند به «قهرمانان روشنفکری» آن بدل شوند.

بحثی که در فصل نهم دربارۀ لهستان و چکسلواکی آمده، هرچند ظاهراً در کتابی دربارۀ تاریخ آلمان بی‌ربط می‌نماید، از نظر لپنیس به‌مثابۀ موردی مقایسه‌ای برای برجسته‌سازی ضعف روشنفکران آلمان شرقی گنجانده شده است. نویسندگانی چون واسلاو هاول ثابت کردند که روشنفکران مخالف می‌توانند «بازگشتی قهرمانانه به صحنۀ سیاسی» داشته باشند (ص. ۱۸۱). آنان که سال‌ها برای حقوق بشر جنگیده بودند، توانستند سرمایۀ اخلاقی خود را به رهبری سیاسی بدل کنند و ملت‌هایشان را به سوی دموکراسی رهنمون سازند. لپنیس نتیجه می‌گیرد که این پیامبران اخلاقی، پس از یک دورۀ گذار، به‌طور طبیعی جای خود را به «دکان‌داران عمل‌گرا» دادند، یا خود به چنین دکان‌دارانی بدل شدند (ص. ۱۸۳).

هم‌زمان با طرح قاطعانۀ لپنیس دربارۀ «چرخش» آلمان شرقی (Wende)، تغییر ناگهانی در لحن و روش‌شناسی اثر نیز رخ می‌دهد. ابزارهای تاریخ اندیشه کنار گذاشته می‌شوند و جای خود را به سبک بلاغی مقالۀ سیاسی می‌دهند؛ سبکی که لپنیس در آن مهارت تمام دارد. این چرخش در شیوۀ بهره‌گیری او از منابع نیز مشهود است. در حالی‌که فصل‌های پیشین سرشار از استناد به سخنان روشنفکران بود، در این فصل لپنیس تنها به نقل قولی از یک صدای آلمان شرقی، بربل بوهلی (Bärbel Bohley)، رهبر مخالفان، بسنده می‌کند. گفتۀ او، «ما امید به عدالت داشتیم، اما فقط با حاکمیت قانون روبه‌رو شدیم»، برای لپنیس نمایانگر «تحقیر بنیادینِ روشنفکران منتقد نسبت به سیاست و ظرافت‌های رویه‌ای دموکراسی» است (ص. ۱۷۵). حذف صدای روشنفکران آلمان شرقی، احتمالاً با این استدلال توجیه می‌شود که از نظر لپنیس، این قشر با فرهنگ «درست‌سیاسی» (politically correct) و عمدتاً «کسل‌کننده و تکراری» سوسیالیستی همسو شده بودند و صرفاً «به اصلاحات جزئی در قانون‌نامۀ فرهنگی تثبیت‌شده» بسنده کرده بودند (ص. ۱۶۸). حتی روشنفکران مخالف نیز از نظر او مردودند، زیرا «در محیطی شکل گرفته بودند که آشکارا فاقد نوگرایی فرهنگی بود» (ص. ۱۷۵).

این طرد پیشینیِ صداهای روشنفکرانه، برای کتابی که داعیۀ تاریخ اندیشه دارد، مسئله‌برانگیز است. همین ایراد را می‌توان به فقدان آشکارِ بررسی جدی منابع دست‌دوم نیز وارد دانست. از میان نه پانویس فصل هشتم، تنها یکی به اثری می‌پردازد که واقعاً به موضوع اتحاد مجدد می‌پردازد. فصل بعد نیز، که به اروپای شرقی اختصاص دارد، تنها به دو مقالۀ مرتبط استناد می‌کند. فروپاشی فاصله‌گذاری علمی و فقدان امکان ابطال‌پذیری با ورود لپنیس به متن به‌مثابۀ شاهد عینی هم‌زمان می‌شود. او دو صحنه را روایت می‌کند که در آن‌ها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، شاهد شکست روشنفکران آلمان شرقی بوده است (ص. ۱۶۸، ۱۷۴).

تفسیر لپنیس از چرخش آلمان شرقی بر دو حرکت تحلیلی محل تردید استوار است. نخست آن‌که شعار «ما مردم هستیم!» که در تظاهرات پاییز ۱۹۸۹ سر داده می‌شد، از سوی او به‌گونه‌ای تمام‌عیار تفسیر می‌شود؛ یعنی به‌مثابۀ خودبنیادسازی مردم به‌عنوان یک کل واحد. با تلقی «مردم» به‌عنوان صدای اصیل آزادی و منفعت‌طلبی عمل‌گرایانه و نیز «قهرمانان این انقلاب» (ص. ۱۷۲)، لپنیس روشنفکران آلمان شرقی را در جایگاهی نامعتبر و نابینا قرار می‌دهد؛ زیرا شعار اصلاح‌شده‌ای چون «ما یک ملت هستیم!» را نشانه‌ای از «نیات راستین جمعیت» می‌داند (ص. ۱۷۲). دوم آن‌که، لپنیس نقش عوامل ساختاری‌ای را که به این گسست میان روشنفکران و مردم انجامید، نادیده می‌گیرد؛ عواملی چون فقدان عرصۀ عمومی کارآمد، و همچنین دعوت آشکار به وحدت سیاسی و اقتصادی از سوی همسایۀ ثروتمند و قدرتمند آلمان غربی. نادیده گرفتن این عامل دوم به او امکان می‌دهد که مقایسه‌ای مطلوب با «قهرمانان روشنفکر» اروپای مرکزی انجام دهد. با این حال، نمی‌توان از طرح پرسش‌های خلاف واقع اجتناب کرد: اگر چکسلواکی سوسیالیستی، همسایه‌ای سرمایه‌دار چون چکسلواکی غربی داشت، آیا مردم آن کشور باز هم به نمایش‌نامه‌نویسی چون واسلاو هاول رأی می‌دادند؟ یا چنان‌که در آلمان شرقی رخ داد، بلافاصله به «دکان‌دارانی» رأی می‌دادند که سریع‌ترین مسیر اتحاد را وعده می‌دادند؟

این نوع ذات‌گرایی‌ها برای استدلال وبرگونه (Weberian) لپنیس ضرورت دارند؛ استدلالی که ریشه در مفهوم توماس مان از «درون‌گراییِ محافظت‌شده با قدرت» (machtgeschützte Innerlichkeit) دارد، و چنین نتیجه می‌گیرد که تداوم این ویژگی در روشنفکران آلمانیِ زیست‌کرده در رژیم‌های اقتدارگرا، آنان را در درک «معنای واژه‌ها» ناکام ساخته است (ص. ۱۷۲). لپنیس، به‌جای پذیرش تفاوت اساسی در اهداف سیاسی میان اکثریت مردم آلمان شرقی و روشنفکران، نهایتاً فرهنگ را عامل تبیین‌کننده قرار می‌دهد. او می‌نویسد: آلمان شرقی «فرهنگی بود با مرزهای محو میان بدیل‌های اخلاقی. و این یکی از دلایلی است که چرا انقلاب در آلمان شرقی به قهرمانان روشنفکر منتهی نشد» (ص. ۱۷۳).

با جای دادن روشنفکران آلمان شرقی در تداومی میان توجیه‌گران نازیسم و منتقدان فرهنگی پیشین، تحلیل لپنیس به‌سوی نوعی نظریۀ تمامیت‌خواهی اخلاقی-فرهنگی (moral-cultural totalitarianism) میل می‌کند. جامعه‌شناس دیتلف پولاک (Detlef Pollack) به‌درستی چنین رویکردی را در مطالعات دیگر متفکران برجستۀ اروپای غربی و آلمان غربی دربارۀ «چرخش» نقد کرده است؛ پژوهشگرانی که «سنت اندیشۀ آلمانیِ غیرسیاسی و تمدن‌ستیز» را مسئول همسویی گروه‌های مستقل (مخالف) در آلمان شرقی دانسته‌اند. آنان از روحیۀ آلمانی‌ای سخن گفته‌اند که «جمع‌گرایانه، فرمان‌پذیر، بدبین به دموکراسی و غیرسیاسی است»، و این روحیه چنان بازنمایی شده که گویی «مقوله‌ای مابعدالطبیعی است که بر همۀ واقعیت‌های تاریخی سایه افکنده، بی‌نیاز از میانجی‌گری اجتماعی-فرهنگی است و با ضرورتی آهنین، فارغ از فاجعه‌های تاریخ جهانی، دگرگونی‌های انقلابی اجتماعی و گسست‌های فرهنگی، به کار خود ادامه می‌دهد» (۳). این نقد را می‌توان به‌درستی متوجه لپنیس نیز دانست که فرهنگ را به‌مثابۀ توضیحی ساده و اغواگر برای پدیده‌ای پیچیده به کار می‌گیرد.

برخلاف فصل‌های پیشین که در آن‌ها لپنیس می‌کوشید با جست‌وجو در درهم‌تنیدگی‌های تاریخی به واسازی تقابل‌ها بپردازد، در تحلیل خود از آلمان شرقی، مسیر وارونه‌ای در پیش می‌گیرد و به ساختن همان تقابل‌ها دست می‌زند. برای نیل به این مقصود، سبک نگارش امپرسیونیستی و نغمه‌گون گذشته را، که با طنزی از دور همراه بود، کنار می‌گذارد و به نگارش مقاله‌های سیاسی با نیشخندهای سنگین و صراحتی خشن روی می‌آورد. لحن او و شیوۀ پرداختنش به روشنفکران آلمان شرقی، چه‌بسا بیش از آن‌که بازتابی از خود این روشنفکران باشد، پرده از نگرش حاکم بر نسل نخبگان آلمان غربی نسبت به شرق برمی‌دارد.

نکتۀ معنادار آن‌که نسخۀ آلمانی این کتاب در قالب اثری پرخواننده در حوزۀ «نوشتار غیرداستانی» (Sachbuch) و با زیرعنوان «روایت‌های آلمانی» (Deutsche Geschichten) منتشر شده است (۴). در حالی‌که اغلب فصل‌های نسخۀ آلمانی از نسخۀ انگلیسی بلندترند، سه فصل مربوط به آلمان شرقی و غربی در آن، به‌صورت فصلی واحد با عنوان «در مسیر وحدت» فشرده شده‌اند. در این فصل، لپنیس نقد خود از روشنفکران آلمان شرقی را هم تقلیل می‌دهد و هم نرم‌تر بیان می‌کند، و ناکامی ایشان را در نگاهی امیدوارانه ــ هرچند همچنان دوپهلو ــ به اتحاد مجدد و پایان «راه خاص آلمان» (Sonderweg) جای می‌دهد. در این روایت، چنان‌که مردمان آلمان شرقی این راه فرهنگیِ منحصر به فرد را با خود به گور می‌برند، گونتر گراس در نقش شخصیتی رستگارگر ظاهر می‌شود؛ کسی که نشان می‌دهد چگونه روشنفکران منتقد آلمان غربی سرانجام توانستند رابطۀ سالمی میان فرهنگ و سیاست برقرار کنند.

این کتاب مجموعه‌ای است از مقاله‌هایی که با نثری زیبا، روان و بی‌تکلف، از قلم یکی از برجسته‌ترین جامعه‌شناسان آلمانی به نگارش درآمده‌اند. اثری است درخور تأمل برای پرداختن به درهم‌تنیدگی‌های تاریخی شماری از روشنفکران برجستۀ قرن بیستم در آلمان، فرانسه و ایالات متحده. با این‌همه، تفسیر لپنیس از «چرخش» (Wende) به‌عنوان «شکست طبقۀ تفسیرگر» هم از نظر محتوایی و هم از منظر روش‌شناختی، در معرض نقد قرار دارد. بااین‌حال، درست همان‌گونه که نظریه‌های مطرح‌شده در سخنرانی دریافت جایزۀ صلح تجارت کتاب آلمان نیز شایستۀ توجه‌اند، این کتاب نیز مستحق واکنش است و بی‌گمان گفت‌وگویی پربار را برخواهد انگیخت.

توضیحات:

[۱] Printed in Süddeutsche Zeitung, no. 232, October 9, 2006, p. 17.
[۲] Wolf Lepenies, Entangled Histories and Negotiated Universals: Centers and Peripheries in a Changing World (Frankfurt am Main: Campus, 2003); Gefährliche Wahlverwandtschaften. Essays zur Wissenschaftsgeschichte (Stuttgart: Reclam, 1989).
[۳] Detlef Pollack, Politischer Protest. Politisch alternative Gruppen in der DDR (Opladen: Leske und Budrich, 2000), pp. 20–۲۱.
[۴] The significantly modified German version of this text was published as Kultur und Politik. Deutsche Geschichten (Munich: Hanser, 2006).

اچ-نت رویووز

مطالب مرتبط

نظر خود را به اشتراک بگذارید

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاصران است.

Are you sure want to unlock this post?
Unlock left : 0
Are you sure want to cancel subscription?
-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00