خانه » بازگشت امپراتورها

بازگشت امپراتورها

توسط معاصران
بازگشت امپراتورها

نویسنده: جیم سیوتو
ناشر: داتن
تاریخ: ۲۰۲۴
صفحات: ۳۶۸
مکان: NU

شهادتی از نزدیک بر چگونگی رخداد تاریخ در زمان حال و توصیفی از بی‌نظمی نوین جهانی که باعث ظهور هم‌زمان دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین و شی جین‌پینگ در صحنه شده است.

لوئیس استبان جی. مانریک | ۳۱ ژانویه ۲۰۲۵

“همواره زمانی فرا می‌رسد که مردم به ایده‌های ساده و قساوت حکیمانۀ مردان نیرومند گرایش پیدا می‌کنند (…) دموکراسی زیباست؛ آزادی‌های بسیاری به تو می‌دهد، از جمله آزادیِ نابود کردن خود…”

بنیتو موسولینی، به نقل از آنتونیو اسکوراتی در M (۲۰۲۲)

هرچند تفنگ‌های اوت، بازآفرینی شاهکارباربارا تاکمن از آغاز جنگ بزرگ، نخستین بار در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، همچنان اثری کلاسیک و بی‌همتاست که به دلیل تحلیل تیزبینانه‌اش از علل و انگیزه‌های – شاهان، سیاستمداران، ژنرال‌ها… – که اروپا را به خودکشی جمعی سوق داد، بارها تجدید چاپ شده است؛ خودکشی‌ای که چهار امپراتوری بزرگ را از میان برد و بذر جنگی سهمگین‌تر را کاشت، جنگی که به فروپاشی واپسین امپراتوری‌ها از شمال آفریقا و کنگو تا هندوچین و پلی‌نزی انجامید.

بر اساس دیدگاه تاکمن، انعطاف‌ناپذیری طرح‌های جنگی اروپا در دوران پیش از جنگ، هرگونه راه‌حل دیپلماتیک را ناممکن ساخت. کریستوفر کلارک در خوابگردها (۲۰۱۳) نشان می‌دهد که چگونه ناتوانی پایتخت‌های امپراتوری اروپا – لندن، پاریس، برلین، وین و غیره – در مهار جنگ‌های هرج‌ومرج‌بار و نسل‌کشی‌گونۀ بالکان (۱۹۱۲ و ۱۹۱۳)، در نهایت قاره کهن را به ورطۀ فاجعه کشاند.

پس از بحران موشکی ۱۹۶۲، جان اف. کندی فاش کرد که در طی آن سیزده روز دلهره‌آور (۱۵ تا ۲۸ اکتبر) که با نیکیتا خروشچف برای یافتن راه خروجی از این بن‌بست استراتژیک مذاکره می‌کرد – بن‌بستی که خطر وقوع جنگ هسته‌ای را تا مرز تحقق پیش برد – مشغول خواندن شاهکار تاکمن بوده است. این کتاب درس‌هایی حیاتی به او داد، از جمله این‌که هرگز نباید روس‌ها را فراتر از حد ضرورت تحت فشار گذاشت.

کندی پیشنهادات پنتاگون مبنی بر حمله یا بمباران کوبا را رد کرد و برادرش رابرت را برای مذاکره پنهانی با آناتولی دوبرینین، سفیر شوروی در واشنگتن، فرستاد. این کانال پنهانی به توافقی منجر شد که بحران را خنثی کرد: اتحاد جماهیر شوروی، موشک‌های خود را از جزایر آنتیل خارج کند و در مقابل، ایالات متحده موشک‌های خود را از ترکیه برچیند.

رئیس‌جمهور در باغ کاخ سفید به برادرش گفت که هرگز اجازه نخواهد داد کسی روزی کتابی به نام موشک‌های اکتبر بنویسد. و این اتفاق تقریباً رخ داده بود. در ۲۷ اکتبر، در حادثه‌ای که سال‌ها بعد فاش شد، نیروی دریایی ایالات متحده یک زیردریایی شوروی B-59 را در نزدیکی سواحل کوبا شناسایی کرد. برای وادار کردن آن به روی آب آمدن، ناوهای آمریکایی بمب‌های عمقی شلیک کردند، اقدامی که ناخدای زیردریایی را به این باور رساند که جنگ آغاز شده است و دستور شلیک یک اژدر مسلح به کلاهک هسته‌ای را صادر کرد.

فرمانده اسکادران شوروی – که خود نیز بر روی B-59 حضور داشت – این دستور را عجولانه تشخیص داد و لغو کرد، بدین‌سان از وقوع آرماگدون جلوگیری شد.

تاریخ در زمان واقعی

کتاب جدید جیم سیوتو، خبرنگار امنیتی سی‌ان‌ان و رئیس سابق دفتر سفارت ایالات متحده در پکن (۲۰۱۱-۲۰۱۳)، به‌خوبی می‌توانست عنوان موشک‌های دهۀ ۱۹۲۰ را به خود بگیرد. از جمله به دلیل شهادت دست اول او از چگونگی رخداد تاریخ در زمان واقعی و توصیف او از بی‌نظمی جدید جهانی که باعث ظهور هم‌زمان دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین و شی جین‌پینگ در صحنه شده است.

قدرت عظیم این سه تن در مسائل جنگ و صلح، همراه با شیفتگی مشترکشان به نقشه‌های کهن و سرزمین‌های از دست‌رفته، جهان کنونی را همچون در تونلی از زمان به اروپای اواخر قرن نوزدهم بازمی‌گرداند؛ زمانی که امپراتوری‌هایشان برای سلطۀ جهانی می‌جنگیدند. در آن دوران، سرنوشت رویدادها بیش از هر چیز به تصمیمات سه امپراتور از خاندان‌های هاپسبورگ، هوهن‌تسولرن و رومانوف وابسته بود. موازنه‌های قدرت در برابر آنان، کمتر از محدودیت‌هایی بود که سلطان دربار عالی، آن هم تحت نفوذ ترک‌های جوانِ اولتراناسیونالیستِ کمیته اتحاد و ترقی، با آن روبه‌رو بود.

نئو-امپراتورها

سیوتو، که در سبکی موجز ایده‌های پیچیدۀ مکتب رئالیسم روابط بین‌الملل را تبیین می‌کند، میان آن دوران و عصر حاضر پیوندهایی نگران‌کننده برقرار می‌کند. چین، که از سال ۱۹۴۹ تحت حاکمیت تک‌حزبی است، همچنان یک خودکامگی تمام‌عیار باقی مانده است.

پس از دوره‌های محدود حکومت وارثان دنگ شیائوپینگ – ژائو زیانگ (۱۹۸۷-۱۹۸۹)، جیانگ زمین (۱۹۸۹-۲۰۰۲) و هو جین‌تائو (۲۰۰۲-۲۰۱۲) – حزب کمونیست چین عملاً ریاست‌جمهوری مادام‌العمر را به شی جین‌پینگ اعطا کرد، کسی که اندیشه‌اش به بنیاد ایدئولوژیک جدید جمهوری خلق چین تبدیل شده است.

شی اکنون هفت عنوان رسمی را در اختیار دارد، از جمله “معمار عصر جدید و خادم سعادت مردم.” در مسکو نیز اوضاع چندان متفاوت نیست. ویلیام تابمن، زندگی‌نامه‌نویس خروشچف و میخائیل گورباچف، می‌گوید که دبیران کل سابق حزب کمونیست شوروی، قدرتی را که ولادیمیر پوتین در دستان خود متمرکز کرده، به شدت غبطه می‌خورند. در سال ۱۹۶۴، یک کودتای درباری، شورای عالی، کمیته مرکزی و پولیتبورو، خروشچف را از قدرت برکنار کردند.

اما به نظر نمی‌رسد که چنین اتفاقی برای ارباب جدید کرملین رخ دهد. پوتین، به‌عنوان یک مامور سابق کا‌گ‌ب، به‌خوبی به دسیسه‌ها و توطئه‌ها آگاه است و مهارت بالایی در خنثی‌سازی آن‌ها دارد. دیمیتری مدودف، یکی از جانشینان احتمالی او، معتقد است که قدرت‌های هسته‌ای، در جنگ‌هایی که سرنوشتشان به آن وابسته است، شکست نمی‌خورند. او می‌توانست بیفزاید: و نیز تزار و دربارش.

چیزی که کمتر کسی پیش‌بینی کرده بود، این بود که کاخ سفید نیز به کرملین و ژونگ‌نان‌های بپیوندد و به مقر قدرتی تبدیل شود که در پی سلطه‌ای بی‌حدوحصر است.

رحم امانوئل، که در صورت پیروزی کامالا هریس، وزیر امور خارجه‌اش می‌شد، پیش از ترک سفارت ایالات متحده در توکیو به فایننشال تایمز گفت که یکی از درس‌هایی که در بیست سال گذشته آموخته این است که “غیرقابل‌پیش‌بینی‌ها، پیش‌بینی‌پذیرتر از آن چیزی هستند که فکر می‌کنیم.” او اغراق نمی‌کرد.

لارنس ترایب، استاد حقوق اساسی باراک اوباما در دانشکده حقوق هاروارد، به اشپیگل گفت که دیوان عالی آمریکا با رأی خود، به ترامپ “قدرت‌های یک پادشاه” را اعطا کرده است، چرا که حکم داده که رئیس‌جمهور در اعمال رسمی خود از مصونیتی مطلق برخوردار است، حتی اگر به دادستان کل دستور دهد که علیه مخالفان سیاسی‌اش اقدام کند. در رأی مخالف خود، قاضی سونیا سوتومایور هشدار داد که رئیس‌جمهور اکنون “فراتر از قانون” ایستاده است.

پس از این حکم، خود بایدن اذعان کرد که از این پس، تنها محدودیت‌های قدرت ریاست‌جمهوری، توسط اخلاق شخصی او تعیین خواهد شد، واژه‌ای که به تعبیر هانو سوئر در اختراع نیکی و شر (۲۰۲۴)، معنایی نزدیک به “تعهد، محدودیت و فداکاری” دارد – فضائلی که کمتر کسی آن‌ها را به ترامپ نسبت می‌دهد.

مراسم تحلیف ترامپ در کاپیتول هیل بیش از آنکه یک آیین سوگند باشد، یک تاج‌گذاری بود. سخنرانی‌اش، که از روی نوشته نخواند، سرشار از ارجاعات به “دخالت الهی” بود که جانش را در جریان سوءقصدی در یک گردهمایی انتخاباتی نجات داد و به “سرنوشت محتومی” که به او مأموریت داده بود تا ایالات متحده را بزرگ‌تر سازد، سرزمین‌های جدیدی را به آن ملحق کند و اقیانوس‌ها و قله‌های برفی را به نام‌های تازه‌ای بخواند.

پیام‌های هشدار

پایان جنگ سرد، آن‌گونه که جیم سیوتو می‌گوید، نشانۀ پیروزی قطعی هیچ نظام سیاسی‌ای نبود، بلکه صرفاً وقفه‌ای در تقابل قدرت‌های بزرگ بود، که امروزه در تمامی جبهه‌های ژئوپلیتیکی قابل تصور، از فضای بیرونی گرفته تا اعماق اقیانوس‌ها، در حال پیگیری است. کابل‌های فیبر نوری که از بالتیک تا دریای شمال و پیرامون تایوان کشیده شده‌اند، اکنون به‌طور سیستماتیک مورد خرابکاری قرار می‌گیرند.

در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲، زمانی که تهاجم روسیه آغاز شد، سیوتو در کی‌یف بود و برای سی‌ان‌ان بحران را پوشش می‌داد، بحرانی که بسیاری از پایتخت‌های اروپایی تا زمانی که دیگر بسیار دیر شده بود، حاضر به پذیرش آن نشدند. تقریباً همۀ آن‌ها متقاعد شده بودند که جنگ میان قدرت‌های بزرگ – آن هم در چند ساعت پرواز از برلین یا رم – دیگر به تاریخ پیوسته است. پس از ۱۹۸۹، جنگ‌های ضددولتی، نظیر آنچه در عراق، افغانستان و سوریه رخ داد، بر میدان نبرد سلطه داشتند.

اما این توهم در اوکراین فرو ریخت؛ جایی که امروز روسیه و ناتو درگیر جنگی نیابتی هستند، یعنی جنگی که در آن، دو یا چند قدرت، نیروهای جانشین را برای پرهیز از رویارویی مستقیم به کار می‌گیرند. به گفتۀ کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده، روسیه ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به هزینه‌های نظامی اختصاص داده است، رقمی که از پایان جنگ سرد بی‌سابقه بوده است. اقتصاد چین ده برابر بزرگ‌تر از اقتصاد روسیه است، اما مسکو بیست برابر پکن سلاح هسته‌ای دارد.

زمزمه‌های جنگ

سیوتو صحنه‌هایی را به تصویر می‌کشد که بی‌پرده قواعد بازی جنگ سردی نوین را نشان می‌دهند، جنگی که فاقد تضمین‌های پیشین نظیر پیمان‌های خلع سلاح – SALT، Start و غیره – است، پیمان‌هایی که اکنون، با عدم تمدید، کنار گذاشته شده‌اند، همچنان‌که کانال‌های رسمی ارتباط میان فرماندهان نظامی شوروی و فرماندهان ائتلاف آتلانتیک نیز از میان رفته‌اند.

تصادفی نیست که تنش‌ها در مناطقی رخ می‌دهند که مرزهای امپراتوری‌های پیشین را مشخص می‌کردند، مناطقی که قدرت‌های امروزی – چین و روسیه – در تلاش‌اند تا حوزه‌های نفوذ گذشته‌شان را در آنجا احیا کنند. به گفتۀ دیوید فروم، سردبیر آتلانتیک، ترامپ نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده از سال ۱۹۴۵ تاکنون است که نه‌تنها به سودمندی اتحادها، بلکه به مفهوم امنیت جمعی به‌عنوان ستون فقرات نظم بین‌المللی نیز تردید دارد.

کمتر چیزی به اندازۀ مصاحبه‌های او با سیاستمداران، فرماندهان نظامی و دیپلمات‌ها – که گاه افشاگرانه و گاه هشداردهنده‌اند – توجه را جلب می‌کند؛ از جمله با ژنرال جان کلی، رئیس سابق دفتر ترامپ، دریاسالار جیمز استاوریدیس، فرماندۀ عالی سابق ناتو، یا کایا کالاس، رئیس کنونی دیپلماسی اروپا که آشکارا نگرانی خود را از اینکه استونی و دو همسایۀ بالتیکش بار دیگر توسط متحدانی که “حتی نمی‌دانند ما در کجای نقشه هستیم” رها شوند، ابراز می‌کند.

کلی می‌گوید که تنها راه منصرف کردن ترامپ از تصمیماتی نظیر خروج آمریکا از ناتو این بود که تأکید کند چنین اقدامی می‌تواند بر محبوبیت او اثر منفی بگذارد. بیل برنز، رئیس سیا، هشدار می‌دهد که بزرگ‌ترین خطرات، ناشی از حوادثی هستند که به اتفاقاتی بزرگ‌تر می‌انجامند: برخوردهای تصادفی، حملات تروریستی بدون ادعا، موشک‌هایی که از مسیر خود منحرف می‌شوند…

اقیانوسیه، اوراسیا و جنوب شرقی آسیا

آن‌گونه که دانیل ایمرواهر در چگونه یک امپراتوری را پنهان کنیم (۲۰۱۹) می‌نویسد، ترامپ غریزه‌ای تیزبین در سیاست دارد که به او امکان می‌دهد فرصت‌هایی را که سایر سیاستمداران نادیده می‌گیرند، شناسایی کند، از جمله اینکه جهان بار دیگر به دوران گسترش سرزمینی بازمی‌گردد، آن‌گونه که ترامپ دربارۀ گرینلند یا کانال پاناما پیشنهاد کرد.

او یادآور می‌شود که در سال ۱۷۸۷، جیمز مدیسون نوشت که توسعه‌طلبی نه‌تنها بازارها را می‌گشاید، بلکه همچون دریچه‌ای برای تخلیۀ تنش‌های اجتماعی عمل می‌کند و توسعۀ علمی، اقتصادی و فناورانه را تسریع می‌بخشد.

در پس‌گفتار، سیوتو تعهد ترامپ به امنیت اوکراین یا تایوان را زیر سؤال می‌برد و گمانه‌زنی می‌کند که شاید او با شی و پوتین بر سر ایجاد توافقی نظیر یالتای جدید به تفاهم برسد تا مرزهای حوزه‌های نفوذ خود را از نو ترسیم کنند؛ همان‌گونه که در ۱۹۸۴ جورج اورول، سه ابرقدرت خیالی جهان را اقیانوسیه، اوراسیا و استاسیا معرفی کرده بود.

در این وضعیت، واشنگتن – که با تنها ۴.۵ درصد از جمعیت جهان، ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و ۳۷ درصد از هزینه‌های نظامی جهانی را به خود اختصاص داده است – جاه‌طلبی‌های سرزمینی خود را به نیم‌کرۀ غربی محدود خواهد کرد. در مقیاس مطلق، هزینه‌های نظامی آسیا – شامل هند و چین – اکنون بیش از نیمی از کل جهان را تشکیل می‌دهد و چهار برابر اروپا است.

در کارزار انتخاباتی، ترامپ اعلام کرد که تایوان صنعت نیمه‌هادی را از ایالات متحده “دزدیده است” و باید هزینه‌ای بیشتر برای “حمایت” خود بپردازد. جان بولتون نقل می‌کند که ترامپ به او گفته بود اگر چین به این جزیره حمله کند، آمریکا نمی‌تواند هیچ واکنشی نشان دهد: هیچ لعنتی نمی‌توانیم انجام دهیم.”

تنها ۴۷ درصد از کره‌ای‌های جنوبی بر این باورند که ایالات متحده حاضر خواهد شد لس‌آنجلس را فدای سئول کند، امری که آن‌ها را ناگزیر می‌کند تا به دنبال زرادخانۀ هسته‌ای خود باشند، چیزی که اکنون ۷۱ درصد از آن‌ها از آن حمایت می‌کنند.

در طول چهار سال، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجۀ بایدن، ۱۶ بار به اسرائیل – کشوری با ۱۰ میلیون نفر جمعیت – سفر کرده، اما تنها چهار بار به آفریقا، قاره‌ای که ۱.۵ میلیارد نفر را در خود جای داده است.

به گفتۀ نظرسنجی شورای روابط خارجی اروپا، ۳۶ درصد از روس‌ها و ۳۹ درصد از چینی‌ها، خود را هم‌پیمان یکدیگر می‌دانند، درحالی‌که تنها ۲۲ درصد از اروپایی‌ها چنین تصوری از ایالات متحده دارند.

[۱]Si vis pacem para bellum

پس از آنکه ترامپ از رد احتمال توسل به زور در گرینلند خودداری کرد، ژان-نوئل بارو، وزیر امور خارجۀ فرانسه، هشدار داد که اتحادیۀ اروپا به هیچ کشوری، فارغ از اینکه چه کسی باشد، اجازه نخواهد داد که به مرزهایش تعرض کند و اذعان داشت که “ما وارد عصری شده‌ایم که در آن، قانون جنگل بازگشته است.”

اما مشکل اینجاست که، به گفتۀ نظرسنجی YouGov که در دی زایت منتشر شد، تنها ۱۱ درصد از جوانان آلمانی حاضرند در صورت وقوع جنگ، از کشورشان با اسلحه دفاع کنند؛ تنها ۲۰ درصد داوطلب خدمت سربازی می‌شوند و ۲۵ درصد نیز برای اجتناب از سربازی، کشور را ترک خواهند کرد.

این عبارت لاتین به معنای اگر صلح می‌خواهی، برای جنگ آماده شو است. این جمله که به استراتژی‌های نظامی بازمی‌گردد، ریشه در فلسفۀ جنگ و سیاست دارد و بیانگر این ایده است که بازدارندگی از طریق قدرت نظامی، بهترین راه برای جلوگیری از درگیری و حفظ صلح است.

 

[۱] این عبارت لاتین به معنای اگر صلح می‌خواهی، برای جنگ آماده شو است. این جمله که به استراتژی‌های نظامی بازمی‌گردد، ریشه در فلسفۀ جنگ و سیاست دارد و بیانگر این ایده است که بازدارندگی از طریق قدرت نظامی، بهترین راه برای جلوگیری از درگیری و حفظ صلح است.

مطالب مرتبط

نظر خود را به اشتراک بگذارید

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاصران است.

Are you sure want to unlock this post?
Unlock left : 0
Are you sure want to cancel subscription?
-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00