از زمان بازداشتش در فرودگاه الجزیره در نوامبر گذشته، بوعلام صنصال، رماننویس فرانسوی-الجزایری و مدافع دیرینه ارزشهای دموکراتیک، به ناحق در بازداشت به سر میبرد و از دریافت درمان برای بیماری سرطانش محروم شده است. برای جلب توجه جهانیان به وضعیت خود و ستمهای رژیم استبدادی الجزایر، او در اواخر فوریه دست به اعتصاب غذا زد.
پاریس – در عصری که آزادی بیان بیش از پیش در معرض تهدید قرار دارد، صداهای شاخصی همچون بوعلام صنصال بیش از هر زمان دیگری ضروریاند. این رماننویس و جستارنویس الجزایری ۷۵ ساله، که نخستین کتاب خود را در سال ۱۹۹۹ منتشر کرد و اوایل سال ۲۰۲۴ تابعیت فرانسوی گرفت، همواره با صراحتی که مستبدان را به وحشت میاندازد و الهامبخش دموکراتهاست، به نقد استبداد پرداخته و از ارزشهای لیبرال دفاع کرده است. امروز، صنصال نهتنها نیازمند توجه ماست، بلکه بیش از آن، به همبستگی ما نیاز دارد.
در ۱۶ نوامبر، مقامات الجزایری بوعلام صنصال را در فرودگاه الجزیره با اتهاماتی بیاساس بازداشت کردند. از آن زمان، این نویسنده که با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند، از جهان بیرون منزوی شده و از دریافت مراقبتهای پزشکی مناسب محروم مانده است—اقدامی که نقض آشکار یکی از اساسیترین حقوق انسانی به شمار میآید. این بازداشت خودسرانه تلاشی حسابشده برای خاموش کردن صدایی است که همواره علیه رژیم خودکامه و فاسد الجزایر سخن گفته است.
در حالی که برخی نویسندگان برجسته و سیاستمداران اروپایی از صنصال حمایت کردهاند، بازداشت ناعادلانه او با بیتوجهی گستردهای روبهرو شده است. در اواسط دسامبر، دادگاه تجدیدنظر الجزایر درخواست آزادی او را رد کرد. این تصمیم صنصال را به اتخاذ راهی نومیدانه واداشت: در اواخر فوریه، او دست به اعتصاب غذا زد—نهاییترین شکل مقاومت برای کسانی که دولتهای سرکوبگر در پی محو کردن آناناند. اما این اقدام بیش از هر چیز، فریادی است برای جلب توجه جهان به سرنوشت او. هر روزی که بیعملی ادامه یابد، او را یک گام به سوی آسیبی غیرقابل بازگشت نزدیکتر میکند.
اما این صرفاً یک تراژدی شخصی نیست. صنصال نهتنها نویسندهای برجسته، که راهنمایی اخلاقی نیز هست. از زمان انتشار نخستین رمانش، سوگند بربرها (Le serment des barbares)، او همواره در برابر رکود سیاسی و افراطگرایی مذهبی که در دهههای اخیر دامنگیر الجزایر شده، ایستادگی کرده است. شاهکار پادآرمانشهری او در سال ۲۰۱۵، ۲۰۸۴: پایان جهان، هشداری در برابر استبدادی خزنده بود که در پوشش خلوص ایدئولوژیک پنهان شده است—هشداری که در دوران محاصره دموکراسی، بیش از پیش به حقیقت پیوسته است.
با وجود سانسور، تهدید و طرد شدن، بوعلام صنصال هرگز از پایبندی به حقیقت دست نکشیده است. کلام او فراتر از مرزهای الجزایر و فرانسه طنینانداز میشود، چراکه بر اصولی جهانی تأکید دارد: حق سخن گفتن بیهراس، حق به چالش کشیدن قدرت، و حق تصور جهانی آزادتر. مبارزۀ او صرفاً یک اختلاف دیپلماتیک میان دو کشور نیست، بلکه نمادی از نبردی گستردهتر برای آزادی اندیشه و آرمانهای دموکراتیک در سطح جهانی است.
در تاریخ، کنشهای فردیِ سرشار از جسارت به نماد مبارزات بزرگتر برای آزادی بدل شدهاند. نامهی سرگشادهی مشهور امیل زولا با عنوان «من متهم میکنم» (J’Accuse) بیعدالتی ماجرای دریفوس را افشا کرد. منشور ۷۷، مانیفست حقوق بشری که واتسلاو هاول و دیگر ناراضیان چکسلواکی تدوین کردند، به چراغ راهی برای مقاومت دموکراتیک در اروپای شرقی بدل شد. امروز، صنصال نیز در همین مسیر گام برمیدارد. اعتصاب غذای او هشداری است که سکوت در برابر سرکوب، ما را به همدستی با آن بدل میکند.
جامعهی بینالمللی نباید بیتفاوت بماند. اگرچه تابعیت دوگانهی بوعلام صنصال بر تنشهای میان فرانسه و الجزایر افزوده است، اما بازداشت او آزمونی برای تعهد جمعی ما به حقوق بشر و ارزشهای لیبرال است. نهادها و شخصیتهای فرهنگی و روشنفکری—بهویژه نویسندگان و روزنامهنگاران—و سازمانهای جامعهی مدنی باید با صدای بلند به این بیعدالتی اعتراض کنند. دولتهایی که ادعای دفاع از آزادی و کرامت انسانی دارند، باید از نفوذ خود برای مطالبهی آزادی فوری صنصال و دسترسی او به مراقبتهای پزشکی مناسب استفاده کنند.
حمایت از صنصال مستلزم اقدام است: باید مجاری دیپلماتیک را به کار گرفت، طومارها را امضا کرد و کارزارهای عمومی به راه انداخت. ابراز نگرانی بهتنهایی کافی نیست. ما باید در کنار مردی بایستیم که سرنوشتش بهمثابهی تجسم نبرد جهانی برای آزادی بیان است. دفاع از آرمانهای دموکراتیکی که صنصال همواره از آنها پاسداری کرده، مستلزم مقابله با روشهای مستبدانهای است که با بازداشتهای خودسرانه، بیتوجهی عامدانه و بدرفتاری، مخالفان را به سکوت وامیدارند.
زمان برای صنصال رو به پایان است. رها کردن این نویسندهی شجاع، ضربهای دیگر به اصولی خواهد بود که جوامع آزاد بر پایهی آنها بنا شدهاند. این نخستین بار نیست که جهان پشت یک فرد ایستاده است، تنها بهخاطر آنکه در برابر یک رژیم سرکوبگر ایستادگی کرده است. از نلسون ماندلا تا لیو شیائوبو، تاریخ مملو از کسانی است که در برابر ظلم مقاومت کردهاند. اما این بار، ما باید از جان و کرامت صنصال دفاع کنیم—پیش از آنکه خیلی دیر شود.
ژان-میشل بلانکه، وزیر پیشین آموزش فرانسه (۲۰۱۷-۲۰۲۲)، استاد حقوق اساسی در دانشگاه پانتئون-آساس پاریس II و رئیس آزمایشگاه جمهوری است.
منبع : پراجکت سیندیکت