نقاشی «کارگاه بازیل» (۱۸۷۰) عناصر اساسی فرآیند خلاقیت، از جمله حضور، اعتماد و انعطافپذیری را به تصویر میکشد. بهکارگیری این عناصر در مدارس، محیطهای کاری و عرصههای قدرت میتواند گامی بلند در جهت تقویت جوامعی بازتر و نوآورانهتر باشد—جوامعی که توانایی رویارویی با چالشهای مشترک را دارند.
پاریس – در دورانی که تنشهای بینالمللی رو به افزایش است و بسیاری از کشورها با شکافهای عمیق سیاسی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند، اعتمادسازی و همکاری بهنظر میرسد که به هنرهای فراموششده بدل شدهاند. برای بازآفرینی این ارزشها و یافتن راهحلهای خلاقانه برای چالشهای مشترک، شاید بهترین منبع الهام، خود هنرمندان باشند.
در اثر «کارگاه بازیل» (۱۸۷۰)، ژان فِردِریک بازیل، نقاش امپرسیونیست فرانسوی ۲۸ ساله، کارگاه هنری خود در خیابان کُندامین پاریس را به تصویر میکشد—فضایی که با پیر آگوست رنوار، دوست و همکار ۲۹ سالهاش، شریک بود. در گوشۀ چپ اتاق، سه مرد گرد یک سهپایه حلقه زدهاند، اما اثر روی آن از دید پنهان مانده است. در میان آنها، ادوار مانه، نقاش مدرنیست فرانسوی، با قلممو در دست، توجه دیگران را به خود جلب کرده است، گویی مشغول بررسی اثر و ارائهی دیدگاههایش است.
در مرکز ترکیب، بازیل ایستاده است؛ او که هنوز قلمموها و پالت رنگ خود را در دست دارد، ظاهراً دست از کار کشیده تا به حرفهای مانه، که نه سال از او بزرگتر است، گوش بسپارد. در همین حال، در سمت راست، ادموند مِتر، دوست صمیمی بازیل، در حال نواختن پیانو است.
سه دوست دیگر نیز در اتاق حضور دارند—یکی به گفتوگوی مانه و بازیل گوش میدهد، و دو نفر دیگر بهطور غیررسمی روی پلهها مشغول صحبت هستند. هویت این افراد بهطور قطعی مشخص نیست، اما احتمال میرود که آنها از جمله رنوار، کلود مونه و آلفرد سیسلی باشند—همگی از دوستان نزدیک بازیل که در یک آکادمی هنری تحصیل کرده بودند.
«کارگاه بازیل» همچون تصویری ثبتشده از زندگی یک هنرمند است—همانطور که امروز ممکن است در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام دیده شود. این نقاشی لحظهای را جاودانه میکند که در آن، بازیل در اوج خلاقیت خود، در حلقۀ دوستان و اساتیدی قرار دارد که مسیر هنریاش را شکل میدهند—همان سالی که سرنوشت، عمرش را در جنگ فرانسه-پروس کوتاه کرد. این اثر ما را به تأمل دربارهی اهمیت پیوندهای انسانی—اعتماد متقابل، فضای مشترک و گفتوگوهای سازنده—در رشد و شکوفایی خلاقیت هنری دعوت میکند.
مانه، که مورد تحسین عمیق بازیل و همنسلانش بود، وقت گذاشته تا به کارگاه او بیاید، نظر خود را دربارهی اثرش بیان کند و حتی در خلق آن مشارکت داشته باشد. این لحظه بازتابی از تجربهی واقعی بازیل است: درست همانطور که در زندگی واقعی، این مانه بود که با قلمموهای پرتحرک و قدرتمندش، پیکر بازیل را در نقاشی «کارگاه بازیل» ترسیم کرد. در واقع، این اثر یک همکاری هنری دربارهی زیباییِ همکاری است.
این تعامل، احتمالاً برنامهریزیشده نبود. تصور اینکه بازیل و مانه از پیش برای حضور در کارگاه و افزودن تصویری از پیش تعیینشده هماهنگ کرده باشند، دشوار است. در عوض، اعتماد و احترامی متقابل باعث شد که مانه ساعاتی را در کنار بازیل سپری کند، و این اعتماد بود که بازیل را برانگیخت تا قلممو را به دست مانه بدهد تا او نیز اثر خود را بر بوم بگذارد. در این میان، نفس و غرور جایی نداشت؛ هدف، تعالی هنر بود—و به تبع آن، تعالی هنرمندان. آنان با ایجاد فضایی برای همکاریِ ناگهانی و برنامهریزینشده، به این هدف دست یافتند.
«کارگاه بازیل» نهتنها پذیرای نقاشان است، بلکه عرصهای برای تعامل میان رشتههای گوناگون هنری محسوب میشود. مِتر یک موسیقیدان، مجموعهدار و حامی هنر است. برخی بر این باورند که چهرهی نشسته بر پلهها، امیل زولا، رماننویس و نمایشنامهنویس سرشناس است. این افراد، با همراه آوردن دانش، انرژی و دیدگاههای خود، با گفتوگوی مستقیم و تبادل ایدهها، به یکدیگر نیرو، غنا و الهام میبخشند. امروزه این پدیده را «بارورسازی متقابل» مینامیم.
اما پشتیبانی این هنرمندان از یکدیگر، صرفاً در سطح فکری نبود. تابلوهای درون این نقاشی، گواه دیگری از همبستگی و حمایت آنها از یکدیگرند. در بالای راهپله، «ماهیگیر با تور» به چشم میخورد—اثری که بازیل سال گذشته در سالن ارائه کرد، اما رد شد. بالای پیانو، «تراس مِریک» قرار دارد که در ۱۸۶۷ به همان سرنوشت دچار شد. اثری که پشت کاناپه در حال تکمیل است، یعنی «لا توالت»، در ۱۸۷۰ رد شد.
اما بازیل تنها کسی نبود که از سوی سالن طرد شد. اثر «منظره با دو نفر»، که بازیل آن را در سمت راست پنجره قرار داده، در ۱۸۶۶ از سوی داوران پس زده شد—نقاشیای از رنوار. ایستادگی در برابر مخالفتهای جریان غالب، بدون حمایت دوستان و همتایانی که هم تجربهی مشابهی داشتند و هم حاضر بودند به جایگاه رسمی هنر اعتراض کنند، بیگمان دشوارتر میبود. در همین حال، طبیعت بیجانی که بالای پیانو آویخته شده—اثری از مونه—نشان میدهد که هنرمندان حتی از نظر مالی نیز یکدیگر را یاری میدادند، با خرید آثار همدیگر.
عناصر دیگری از فضا، حس آفرینش، تعامل انسانی و همکاری بداهه را تقویت میکنند. نور طبیعی از پنجرهای بزرگ وارد میشود، با پردهای نیمهشفاف که هنرمندان میتوانند آن را تنظیم کنند. سقفهای بلند، حس گشایش و فضای وسیع را تداعی میکنند، در حالی که مبلمان راحتی، بازدیدکنندگان را به آرامش و گپوگفت دعوت میکند. در پیشزمینه، بخاریای که با نوری گرم میدرخشد، اتاق را دنج و دلپذیر ساخته است.
این تصویر، تفاوتی آشکار با محیطهای کاری مدرن دارد و این پرسش را پیش میکشد: چگونه میتوان انتظار داشت که افراد را در خلق و همکاری به اوج تواناییشان رساند، در حالی که آنها را در اتاقکهای انفرادی، دفاتر خشک و بیروح، یا حتی مربعهای کوچک روی صفحهی کامپیوتر محصور کردهایم؟ حضور فیزیکی در فضایی دلپذیر، ظاهراً برای فرایند خلاقانهی جمعی، امری ضروری است—همانگونه که بازیل آن را به تصویر کشیده است.
البته «کارگاه بازیل» تمام عواملی را که ممکن است به ایجاد محیطی خلاقانه و مشارکتی کمک کند، نشان نمیدهد. شاید مهمترین کاستی آن این باشد که تمام چهرههای درون نقاشی، مردانی سفیدپوست از حلقههای فرهنگی مشابه در پاریس هستند. در عین حال، پژوهشها نشان دادهاند که تنوع بیشتر—از نظر نژاد، قومیت و جنسیت—میتواند موجب بهبود عملکرد کسبوکارها شود. افزون بر این، برای حل چالشهای جهانی، مانند تغییرات اقلیمی، ناگزیر به بهرهگیری از طیف گستردهای از دیدگاهها هستیم.
با این وجود، این نقاشی، عناصر کلیدی فرآیند خلاقیت را برجسته میکند: حضور، تعامل، همراهی، اعتماد، انعطافپذیری و پایداری. یافتن راههایی برای تطبیق این عناصر در مدارس، محیطهای کاری و عرصههای قدرت، میتواند گامی بلند در جهت شکلدهی به جوامعی بازتر، مقاومتر و نوآورانهتر باشد—جوامعی که قادرند برای حل چالشهای اساسی دوران ما، با یکدیگر همکاری کنند.
ونسا بدره، پژوهشگر دانشگاه امریکن، وکیل و تاریخنگار هنر است که در تحلیل آثار هنری با هدف بررسی مفاهیم و موضوعات گستردهتر اجتماعی و اقتصادی تخصص دارد.
منبع : پراجکت سیندیکت